نفتالی بنت، نخست وزیر سابق اسرائیل روز گذشته خواستار حمله نظامی برای نابودی تأسیسات هستهای ایران شد. این درخواست پس از حمله موشکی اخیر ایران علیه اسرائیل مطرح شد.
حمله روز سهشنبه دومین حمله مستقیم ایران به اسرائیل بود؛ اولین حمله در اواخر فرودین سال جاری با موشک و پهپاد انجام شد. حمله اول در پاسخ به حمله هوایی اسرائیل به سفارت ایران در دمشق بود. حمله دوم در واکنش به ترور اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی حماس در جریان سفری دیپلماتیک به تهران، ترور سید حسن نصرالله، دبیرکل حزبالله لبنان، و ترور عباس نیلفروشان، فرمانده ارشد ایرانی در بیروت انجام شد. تهران میگوید این حملات در چارچوب حق ذاتی دفاع مشروع انجام شده است.
حمایت از اقدام علیه تأسیسات هستهای ایران در میان چهرههای آمریکایی حامی اسرائیل نیز دیده میشود. دیوید آلبرایت، رئیس و بنیانگذار مؤسسه علم و امنیت بینالمللی، که خود را «کارشناس هستهای» توصیف میکند، از جمله افرادی است که حملات به تأسیسات و مواد هستهای تحت توافقنامه پادمان بین ایران و آژانس بینالمللی انرژی اتمی را تبلیغ و ترویج میکند. منتقدان، موضع آلبرایت را بیپروا و بدخواهانه توصیف کرده و معتقدند که این اقدام به وضوح نشان میدهد که «نظرات کارشناسی» او درباره برنامه هستهای ایران دستکاری و تحریف شده هستند.
بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، روز چهارشنبه پس از جلسه کابینه امنیتی، جلسهای با فرماندهان امنیتی و نظامی اسرائیل در مقر ارتش در تلآویو برگزار کرد. گزارشهای رسانههای اسرائیلی نشان میدهد که کابینه تصمیم به پاسخ گرفته اما هنوز نتوانسته است درباره نحوه آن تصمیم گیری کند.
در همین حال، رسانههای آمریکایی گزارش دادهاند که رئیس جمهور آمریکا، جو بایدن، با حمله احتمالی به سایتهای هستهای ایران مخالفت کرده، چرا که از گسترش بیشتر درگیریهای در سطح منطقه واهمه دارد.
پیامدهای حمله به تأسیسات هستهای ایران
پیشنهاد حمله به تأسیسات هستهای ایران پیامدهای عمیق، راهبردی و بالقوه خطرناکی دارد که نیازمند بررسی جدی است.
یکم، حمله نظامی به زیرساختهای هستهای ایران فعالیتهای هستهای کشور را در بلندمدت متوقف نخواهد کرد. سوابق تاریخی نشان میدهد که چنین اقداماتی ممکن است بالعکس توسعه هستهای ایران را تسریع کند. با توجه به این نکته، دولتهای قبلی آمریکا ترجیح دادند به جای مداخلات نظامی، مذاکرات دیپلماتیک را برای رسیدگی به دغدغههای خود درباره برنامه هستهای ایران انتخاب کنند. فشار، خرابکاری و ترورهای هدفمند برای جلوگیری از پیشرفتهای هستهای ایران اغلب نتیجه معکوس داشته و انگیزه و زمینهای برای توسعه بیشتر فراهم کرده است. به طور قابل توجهی، ایران قابلیتهای خود را از چند صد سانتریفیوژ در دوران ریاست جمهوری جورج بوش در آمریکا به هزاران سانتریفیوژ افزایش داده و به سطوح غنیسازی اورانیوم ۲۰٪ و ۶۰٪ دست یافته است که یک جهش قابل توجه در توانمندی هستهای است.
دوم، هرگونه تجاوز نظامی به تأسیسات هستهای ایران میتواند تهران را به خروج از پیمان منع اشاعه هستهای (NPT) سوق دهد. چنین خروجی پیامدهای جدی خواهد داشت و رژیم جهانی منع تکثیر هستهای را تضعیف کرده و نگرانیهای گستردهای در میان دولتهای غربی ایجاد خواهد کرد. کارشناسان مدتهاست که درباره پیامدهای تضعیف NPT بحث و تأکید کردهاند که خروج ایران میتواند اثر دومینویی ایجاد کند و سایر کشورها را به پیگیری قابلیتهای هستهای خارج از کنترل تشویق کند.
سوم، حمله به مراکز هستهای ایران، تهران را مجبور به بازنگری اساسی در دکترین هستهای خود خواهد کرد. نظرات حامیان بازنگری در محاسبات هستهای در سپهر سیاسی ایران موضوعیت بیشتری خواهند یافت و ممکن است سیاست کشور را به سمت دیگری نسبت به مسیر فعلی سوق دهند. این سناریو نه تنها نگرانیهای امنیتی غرب و منطقه را کاهش نخواهد داد بلکه میتواند آن را به کابوسی موجودیتی برای آنها و متحدشان در منطقه، یعنی اسرائیل، تبدیل کند. تقویت رویکردهای جایگزین در ایران میتواند به ظهور شرایط جدیدی در غرب آسیا منجر شود و موازنه و نظم جدیدی برای منطقه به ارمغان بیاورد.
چهارم، ایران به طور قاطع اعلام کرده است که به هرگونه اقدام نظامی توسط اسرائیل، به ویژه حملاتی علیه زیرساختها، تأسیسات هستهای، غیرنظامیان یا هر مکان یا فرد مهم، به شدت پاسخ خواهد داد. چنین پاسخی انتظار میرود شدید و چندوجهی باشد و ممکن است شامل تاکتیکهای جنگ متعارف و نامتقارن باشد. برخی تحلیلگران پیشنهاد میکنند که ایران ممکن است اقدامات متقابلی را در نظر بگیرد که میتواند درگیری را تشدید کند و پیامدهای آن حتی فراتر از منطقه گسترش یابد. گزارشهای اخیر نشان میدهد که درخواستها برای پاسخ شدید در محافل استراتژیک ایران به طور قابل توجهی افزایش یافته و این نشان دهنده آمادگی برای چنین واکنشی است.
پیامدهای پیشگفته، مخاطرات حمله به تأسیسات هستهای ایران را برجسته میکند. هر گونه اقدام نظامی در این زمینه میتواند به تصاعد بحران غیرقابل کنترل منجر شود، و امنیت بینالمللی را تضعیف کرده و به یک درگیری گستردهتر با نتایج غیرقابل پیشبینی منجر شود.
یک رویکرد سنجیده از سمت کشورهای غربی و منطقه که پویاییهای ژئوپلیتیک پیچیده را در نظر بگیرد، برای جلوگیری از تشدید وضعیت ناپایدار ضروری است.