اندیشکده انگلیسی چتم هاوس در گزارشی به قلم پژوهشگر ترکیهای خود، گالیپ دالای، به تاثیر تحولات سوریه بر روابط بینالملل و منطقهای ترکیه پرداخته است که در ادامه بخشهای مهم آن میآید:
هیچ بحرانی به اندازه مناقشه سوریه، جایگاه ترکیه را در سیاستهای منطقهای و بینالمللی دستخوش تغییرات اساسی نساخته است. ترکیه طولانیترین مرز زمینی خود، به طول بیش از ۹۰۰ کیلومتر، را با سوریه دارد؛ از این رو، سوریه برای ترکیه صرفاً یک مسئله سیاست خارجی نیست، بلکه به موضوعات داخلی آن نیز گره خورده است.
ترکیه در شکلگیری روند بحران سوریه نقشآفرینی کرده است. این مناقشه نیز به نوبه خود، تحولات سیاست داخلی و روابط بینالملل ترکیه را برای بیش از یک دهه تحت الشعاع قرار داده است. رابطه بین ترکیه و بحران سوریه، همراه با تاثیر متقابل بوده است. تقریباً تمامی شکافهای هویتی قومی، مذهبی و ایدئولوژیک موجود در سوریه، در ترکیه نیز وجود دارد. ترکیه همچنین میزبان حدود ۳ میلیون و ۶۰۰ هزار پناهجوی سوری است که منجر به ظهور احزاب راست افراطی و بیگانه هراس شده و ماهیت سیاستهای ملیگرایانه را در این کشور بازتعریف کرده است.
در میان بازیگران خارجی حاضر در سوریه، ترکیه مهمترین حامی مخالفان سوری باقی مانده است. این سیاست، با توجه به هزینههای گزاف امنیتی، سیاسی و اقتصادی این مناقشه برای ترکیه و همچنین ورود سیل پناهندگان، به طور فزایندهای با انتقاداتی مواجه بوده است. منتقدان صریح سیاستهای دولت، یعنی اپوزسیون ترکیه، مدتهاست که خواستار عادیسازی روابط آنکارا با دولت اسد که اکنون برکنار شده و قطع حمایت از گروههای مخالف بودهاند.
با سقوط اسد، رجب طیب اردوغان و دولت وی احساس میکنند که سیاست آنها به ثمر نشسته است. از آنجایی که بازیگرانی که ترکیه در طول سالها روابط نزدیک با آنها برقرار کرده، آماده هستند تا نفوذ و قدرت بیشتری در دمشق به دست آورند، آنکارا نیز در سوریه از اهرمهای نفوذ قابل توجهی برخوردار خواهد شد.
پیش از سقوط اسد، چهار هدف کلیدی به طور برجسته در سیاست ترکیه در قبال سوریه مطرح بود: بازگرداندن بخشی از پناهجویان سوری، امنیت مرزها، خنثی کردن دستاوردهای سیاسی و سرزمینی نیروهای دموکراتیک سوریه (SDF) تحت رهبری کردها و اخذ امتیازاتی از دولت برای گروههای معارض سوری متحد خود در هرگونه مذاکره.
با سقوط اسد، هدف چهارم دیگر موضوعیت ندارد. اما آنکارا تلاش خواهد کرد تا اهداف دیگر خود را از طریق نفوذ خود بر رهبران جدید در دمشق و ارتباط خود با جوامع و قبایل عرب محقق سازد، ضمن اینکه فشار نظامی بر SDF را نیز حفظ خواهد کرد.
با رفتن دولت اسد، این انتظار در داخل ترکیه وجود دارد که پناهندگان سوری به خانه بازگردند. اگرچه سوریهایی که در کشورهای همسایه از جمله ترکیه زندگی میکنند، از هماکنون شروع به بازگشت به سوریه کردهاند، اما این کشور بر اثر ۱۳ سال جنگ داخلی ویران شده و شرایط همچنان اسفناک است. بنابراین، سوریها نمیتوانند به طور دسته جمعی، حداقل در کوتاه مدت، به خانه بازگردند. سیاستمداران ترک، به ویژه اپوزسیون و مقامات دولتی، باید از بالا بردن انتظارات در خصوص بازگشت پناهندگان سوری خودداری کنند.
برای سوریهایی که مایل به بازگشت هستند، ترکیه، همسایگان عرب سوریه، اتحادیه اروپا و کشورهای حوزه خلیج فارس باید گرد هم آیند تا نقشه راهی برای تسهیل این امر تدوین کنند. این کشورها همچنین باید به طور منظم برای بحث در مورد کمکهای بشردوستانه و بازسازی در سوریه ملاقات کنند. چنین گامهایی فشار بر دولتهای همسایه سوریه را کاهش خواهد داد.
پیامدهای ژئوپلیتیک برای ترکیه – در سوریه و فراتر از آن
بحران سوریه روابط بینالملل ترکیه را بازتعریف کرده است. توانایی اسد در حفظ قدرت – که عمدتاً به لطف ایران، روسیه و حزبالله میسر شد – آنکارا، مسکو و تهران را به ویژه پس از کودتای نافرجام سال ۲۰۱۶ در ترکیه، به هم نزدیکتر کرد و در عین حال، شکافی بین ترکیه و غرب ایجاد کرد.
سقوط اسد احتمالاً تأثیر معکوسی خواهد داشت: احتمالاً فشار بیشتری بر روابط ترکیه با روسیه و ایران وارد میکند و در عین حال، ترکیه و غرب را به هم نزدیکتر میکند. با وجود این، مسکو باید نارضایتی خود از ترکیه را مدیریت کند، زیرا برای حفظ منافع خود در سوریه، به ویژه پایگاههای حیاتی دریایی و هوایی خود در این کشور، به حمایت آنکارا نیاز دارد.
در دوران حکومت اسد، روسیه خود را به عنوان مجرای هرگونه عادیسازی احتمالی بین ترکیه و دولت اسد قرار داده بود و نقش مشابهی را بین دولت و SDF ایفا میکرد. این نقش به روسیه اهرمی در برابر ترکیه میداد.
هنگامی که روند آستانه – یک سازوکار مدیریت و توقف مناقشه در سوریه که روند ژنو به رهبری سازمان ملل را به حاشیه راند و توسط ترکیه، ایران و روسیه رهبری میشد – مسیر خود را طی کرده بود، مسکو میخواست از نقش دروازهبانی خود به عنوان وسیلهای برای بازسازی روابط و حفظ وابستگی متقابل با آنکارا استفاده کند.
این پویایی با روسیه در سوریه به یک عامل کلیدی تبدیل شد که سیاست ترکیه در قبال سایر مسائل مربوط به روسیه، مانند اوکراین، لیبی یا دریای سیاه را تحت تأثیر قرار داد. برای مدت طولانی، روسیه ماهرانه از سوریه و آسیبپذیریهای ترکیه در آنجا برای تأثیرگذاری بر انتخابهای سیاستی آنکارا در سایر مناطق استفاده میکرد.
اکنون، نقشها معکوس شده است. آنکارا ممکن است به عنوان مجرایی برای مسکو برای ارتباط با دمشق عمل کند. همین امر احتمالاً در مورد ایران نیز صادق است. آنکارا اکنون با شرکا و متحدان خود که در دمشق قدرت دارند، بر مسکو و تهران برتری دارد. وابستگی آن به روسیه و ایران در حال کاهش است. سوریه همچنین میتواند به عنوان یک نقطه مشترک مورد علاقه برای ترکیه، کشورهای عربی، ایالات متحده و اتحادیه اروپا برای گفتگو و همکاری، هم در سوریه و هم فراتر از آن عمل کند.
پس از ۱۳ سال جنگ طاقت فرسا در سوریه، آنکارا احساس میکند که سرانجام پیروز شده است. اما وظیفه واقعی پیش رو، پیروزی در مرحله پس از مناقشه، تأمین صلح در سوریه و جلوگیری از بازگشت به درگیری است.
دیدگاههای بیان شده در این یادداشت متعلق به نویسنده بوده و الزاما منعکس کننده دیدگاه و مواضع ایران نوانس نیست.