شیوان ماهندراراجا، کارشناس انجمن مطالعات تاریخی رویال انگلیس گزارشی را در کریدل نوشته است که بخشهای مهم آن در ادامه میآید:
عملیات نظامی احتمالی، اما فعلاً فرضی ایران، تحت عنوان «وعده صادق ۳»، فرصتی حیاتی را برای تهران فراهم میکند تا سلطهجویی آمریکا و اسرائیل در غرب آسیا را خنثی کرده و راه حلی قاطع برای چالشهای داخلی خود به دست آورد.
چرا آمریکا تا این حد در تحکیم جایگاه خود در غرب آسیا سرمایهگذاری کرده است؟ دلیل آن قطعاً دیگر تأمین دسترسی به نفت و گاز ارزان، مانند دهههای گذشته نیست. آمریکا منابع کافی خود را دارد؛ حتی در تلاش است تا خود را به عنوان تأمینکننده اصلی انرژی اروپا مطرح کند.
امروزه، حضور آمریکا در منطقه یک دلیل اصلی دارد: محافظت از موجودیت اسرائیل و قادر ساختن تل آویو به اعمال قدرت اقتصادی، دیپلماتیک و نظامی خود در سراسر جهان عرب. اما برای دستیابی به این هدف، باید بزرگترین مانع اسرائیل و صهیونیسم، یعنی جمهوری اسلامی ایران، را از میان بردارد.
تهران نه تنها حامی محور مقاومت منطقه در برابر سلطه غرب است، بلکه بیش از هر چیز، نماینده توانمندیهای مستقل و خودکفای مسلمانان است؛ به تعبیری، «یک الگوی خوب» بودن ایران، یک تهدید برای غرب است.
به همین منظور، واشنگتن تحریمهایی را علیه ایران وضع کرده، پایگاههای نظامی خود را در سراسر خلیج فارس تقویت کرده و نیروها، هواپیماها و ناوگروههای جنگی را مستقر کرده است؛ همه این اقدامات با هدف «مهار» جمهوری اسلامی صورت میگیرند.
سقوط سوریه تحت ریاست جمهوری بشار اسد، بُعد دیگری به تهدیدات انباشتهشده علیه ایران میافزاید. احتمال استفاده از ترکیه، عضو ناتو، به نیابت از آمریکا برای گشودن جبهههای ضد ایرانی در عراق و آذربایجان یکی از آنهاست. در خلیج فارس، متحدان ایالات متحده، یعنی عربستان سعودی و امارات متحده عربی، جبههای علیه نیروهای انصارالله یمن که یک عضو نسبتاً جدید و قدرتمند محور مقاومت است، ایجاد کردهاند.
در حالی که سخنان رهبران ایران غالباً بر شرارتهای برنامههای «بدخواهانه» غرب متمرکز است، در جبهه داخلی، ایران با چالشهای فزایندهای روبرو است.
بدون شک، واشنگتن به دنبال استفاده کامل از این همگرایی نادر بین مشکلات داخلی و منطقهای ایران برای هدف قرار دادن جمهوری اسلامی در ماههای آینده خواهد بود.
آیا یک ضدحمله ایرانی شکل خواهد گرفت؟
دشمن واقعی ایران مستقیماً اسرائیل نیست، بلکه ایالات متحده است که بدون آن، تل آویو هرگز نمیتواند امید به اعمال قدرت خود در منطقه داشته باشد. خنثی کردن نفوذ آمریکا، از طریق جنگ یا تهدید معتبر در این زمینه، ضامن اسرائیل را تضعیف خواهد کرد. عملیات «وعده صادق ۳» چنین فرصتی را ارائه میدهد.
همانطور که پیش از این در گزارشی نوشته شد: «تنها توافقاتی با ایالات متحده معتبر است که مورد تأیید اسرائیل باشد و اسرائیل تنها در صورت شکست نظامی موافقت خواهد کرد.»
این عملیات تلافیجویانه، که در پی عملیات مستقیم قبلی ایران علیه دولت اشغالگر صورت میگیرد، احتمالاً با هدف شکست استراتژیک اسرائیل، و در صورت لزوم، بازدارندگی ایالات متحده، برای اجبار به یک توافق جامع که به مشکلات اقتصادی ایران رسیدگی کند، انجام خواهد شد. زمان به نفع تهران نیست؛ مذاکرات طولانی شبیه به برجام دیگر قابل دوام نیست.
کارل فون کلاوزویتس، استراتژیست مشهور قرن نوزدهم، نوشت: «میزان نیرویی که باید علیه دشمن استفاده شود، بستگی به مقیاس مطالبات سیاسی هر دو طرف دارد.»
اهداف، یا همان مطالبات سیاسی، عملیات «وعده صادق ۳» چیست؟ بازداشتن اسرائیل از حمله به ایران، همانطور که در ۲۶ اکتبر انجام داد؟ یا کشاندن ایالات متحده به میز مذاکره؟
رهبری سیاسی و نظامی تهران باید عملیات بعدی را به عنوان فرصتی برای دستیابی به یک توافق کامل و نهایی تلقی کنند. این دیگر در مورد تشدید تدریجی برای بازداشتن جنگ ایالات متحده و اسرائیل علیه غزه نیست، بلکه در مورد تعیین سرنوشت هرگونه جنگ مستقیم خارجی علیه جمهوری اسلامی است.
در سال ۲۰۰۳، ایران «معامله بزرگ» را پیشنهاد کرد؛ اما توسط دولت بوش رد شد. این معامله را میتوان احیا کرد، نه از طریق مذاکرات هستهای، بلکه با نیروی حساب شده.
مشکلات اقتصادی
اقتصاد ایران دچار مشکل است. این واقعیت را نمیتوان کتمان کرد.
همه این مشکلات اقتصادی را نمیتوان تقصیر تحریمها دانست؛ این عذر و بهانهای است که مکرراً به آن ربط داده میشود. علیرغم معجزات توسعهای شناختهشده ایران در چهار دهه گذشته، بیتوجهی دولت، مسائل زیرساختی در زمینه آبیاری، انرژی و مسکن را تشدید کرده است. رشد جمعیت از توسعه مسکن پیشی گرفته است، در حالی که تمرکز وزارتخانهها در تهران، منابع را بیشتر تحت فشار قرار داده است. با وجود اینکه یک سوم نیروی کار توسط دولت استخدام شدهاند، تمرکززدایی میتواند فشارهای شهری را کاهش دهد. در همین حال، نرخ بیکاری با سماجت در ۷.۵ درصد باقی مانده است.
واشنگتن و تل آویو به دنبال تغییر حکومت در ایران نیستند؛ آنها به دنبال فروپاشی حکومت هستند. سناریوی ایدهآل برای آنها این است که ایران در امتداد خطوط قومی-زبانی از هم بپاشد و گروههای متخاصم برای برتری بجنگند.
الگوهای آنها لیبی (پس از قذافی)، عراق (پس از صدام) و سوریه (پس از اسد) است. در حالی که گروههای ایرانی مانند سوریها با یکدیگر میجنگند، بمبافکنهای ایالات متحده و اسرائیل به دنبال نابودی زیرساختهای نظامی ایران خواهند بود، همانطور که نیروی هوایی اشغالگر ۸۰ درصد از تواناییهای نظامی باقیمانده سوریه را نابود کرد.
رهنمود کلاوزویتس
اگر هدف سپاه پاسداران انقلاب اسلامی صرفاً بازدارندگی اسرائیل باشد، میتواند به آن دست یابد. با این حال، چنین بازدارندگی به تنهایی تحریمها را لغو نخواهد کرد یا اقتصاد ایران را احیا نخواهد کرد. بدون اقدام گستردهتر، حمایت ایالات متحده از گروههای نیابتی و بیثباتسازی داخلی ادامه خواهد یافت و به طور بالقوه منجر به سناریویی شبیه به زوال طولانیمدت دولت سوریه خواهد شد.
بنابراین، ایران باید یک استراتژی بزرگتر را در نظر بگیرد. همانطور که کلاوزویتس خاطرنشان کرد: «مقیاس هدف نظامی … باید با اهداف سیاسی همسو باشد.»
در وعده صادق ۳، تهران باید هدف بالاتری را نسبت به عملیات گذشته دنبال کند. هدف واقعی اسرائیل نیست بلکه حامی آن، ایالات متحده است. بازدارندگی ایالات متحده به تبع آن، موقعیت اسرائیل را تضعیف خواهد کرد. سپاه باید پیامی روشن ارائه دهد: سامانههای دفاع هوایی ایالات متحده مانند تاد (THAAD) نمیتوانند از داراییهای نظامی یا غیرنظامی محافظت کنند.
حملات به اهداف کلیدی اسرائیل مانند زیرساختها در حیفا و تل آویو، پالایشگاهها و سکوهای دریایی باید به طور ملموس منطقه را مختل کند و خساراتی را ایجاد کند که رسانههای غربی نتوانند آن را نادیده بگیرند. چنین اقداماتی آسیبپذیریهای اسرائیل را آشکار میکند و توهم شکستناپذیری نظامی آن را تضعیف میکند.
توانایی یمن در مجبور کردن ناو یو اس اس هری ترومن به عقبنشینی، یک الگو ارائه میدهد. نشان دادن اینکه نیروی دریایی ایالات متحده نمیتواند به طور مؤثر در برابر ایران اعمال قدرت کند، محاسبات استراتژیک در واشنگتن را تغییر خواهد داد. به طور مشابه، هدف قرار دادن زیرساختهای انرژی عربستان سعودی و امارات متحده عربی، پیامدهای منطقهای هرگونه درگیری را به نمایش میگذارد و هزینههای «غیرقابل قبول» جنگ را یادآوری میکند.
عملیات وعده صادق ۳ باید با دو اصل هدایت شود: افشای «ناممکن بودن پیروزی» و نشان دادن «هزینه غیرقابل قبول» درگیری. روایت اسرائیل از «پیروزی» همیشگی اساساً یک طرح پانزی است که به ظواهر متکی است.
با از بین بردن این توهم، سپاه میتواند سیاستگذاران ایالات متحده را مجبور کند تا در تعهدات خود تجدید نظر کنند. نبرد واقعی در تل آویو نیست، بلکه در واشنگتن است. برای ایران، این خطر وجودی است. وعده صادق ۳ پنجرهای گذرا اما حیاتی برای مذاکره از موضع قدرت ارائه میدهد. تهران باید از آن استفاده کند.
دیدگاههای بیان شده در این یادداشت متعلق به نویسنده بوده و الزاما منعکس کننده دیدگاه و مواضع ایران نوانس نیست.