اگر آمریکا به دنبال اقدام نظامی نیست، چرا به دنبال پررنگ تر کردن یا نشان دادن حضور نظامی خود در منطقه است؟ پاسخ به این سوال را باید با مرور تحولات اخیر در منطقه جست.
نویسنده: جعفر شعردوست
چندی پیش مقامات دفاعی آمریکا اعلام کردند که قرار است هزاران نیروی نظامی و تعدادی جنگنده به منطقه خلیج فارس اعزام کنند. این خبر برای مدتی در رسانه های آمریکایی دست به دست شده و مورد پردازش قرار گرفت. به موازات آن، مقامات آمریکایی از جمله مشاور امنیت ملی این کشور دیدارهایی را با مقامات ارشد منطقه ای از جمله مقامات عربستان و امارات در دستور کار داشته اند. فرماندهان ناوگان پنجم آمریکا که در منطقه مستقر است، به پایتخت های عربی رفته و با مقامات آن کشورها دیدار کرده اند.
سکانس فوق در نگاه اول شاید گمانه تهدید نظامی علیه ایران را به تصویر بکشد. به ویژه اینکه آمریکا اعلام می کند استعداد نظامی خود را در منطقه تقویت می کند، فرماندهان نظامی خود را به پایتخت های عربی اعزام می کند و در نهایت در سطح سیاسی، نمایش اتحاد را در دستور کار دارد و به دنبال احیای عادی سازی کشورهای عربی از جمله عربستان با اسرائیل است.
رجوع به گزارش های متنوع در این زمینه شاید در نگاه اول، از ابتکار و سیاست فعال آمریکا در منطقه حکایت کند. اما به نظر می رسد که واقعیت های میدانی در این زمینه، گزاره های دیگری را در بطن خود دارند که به نوبه خود قابل توجه هستند. اقدامات اخیر آمریکا نه بخشی از یک برنامه فعال، بلکه حکایت از انفعال واشنگتن در قبال تحولات اخیر در منطقه دارد.
ابتدا اینکه گمانه اقدام و درگیری نظامی در منطقه از سمت آمریکا، چندان نسبتی با عوامل و واقعیت های میدانی ندارد. ورود به یک معرکه جدید، آن هم همزمان با زورآزمایی با روسیه در میدان اوکراین و نبرد با چین در حوزه های مختلف، جزو گزینه های مطلوب آمریکا نیست. تبعات جنگ جدید و دامنه آن و عدم قطعیت های مترتب بر آن، از جمله دلایلی هستند که آمریکا را از پیگیری این مسیر پرمخاطره باز می دارند. توافق واشنگتن با تهران در زمینه تبادل زندانی و آزادسازی بخشی از اموال بلوکه شده ایران، نشان از این دارد که آمریکا در عین تشدید فضای روانی در منطقه، از تشدید تنش های واقعی با ایران پرهیز می کند و به نوعی به دنبال حفظ مسیرهای تعاملی است تا اینکه اوضاع از کنترل خارج نشود.
انگیزه آمریکا از تقویت حضور نظامی در منطقه
حال اگر آمریکا به دنبال اقدام نظامی نیست، چرا به دنبال پررنگ تر کردن یا نشان دادن حضور نظامی خود در منطقه است؟ پاسخ به این سوال را باید با مرور تحولات اخیر در منطقه جست. با توافق ایران و عربستان، به جای عادی سازی ریاض و تل آویو، که با چاشنی بازیگری چین همراه شد، مسیر جدیدی برای روندهای منطقه ای گشوده شد. آمریکا به دلیل کاهش وابستگی به نفت خاورمیانه و به دلیل بروز اولویت های جدید، توجه خود را نقاط دیگر جهان از جمله اوکراین و شرق آسیا منعطف کرده است. اما چنین چرخشی، باعث ظهور بازیگران قدرتمند جدید نظیر چین شده و زنگ خطر را برای منافع سنتی واشنگتن در منطقه به صدا در آورده است.
از طرفی، متحد سنتی و دوست گرمابه و گلستان آمریکا، یعنی عربستان، با دشمن آن در منطقه، یعنی ایران، به تفاهم رسیده است. تاثیرات دومینویی این تحولات به عادی سازی روابط پایتخت های عربی با دمشق کشیده شده و صرفا به آن محدود نشده است. ابراز تمایل کشورهای عربی دیگر برای بهبود روابط با تهران نیز شرایط جدیدی را رقم زده است. صحنه تحولات یمن، عراق، سوریه، لبنان و موقعیت نیروهای متحد ایران در منطقه، حکایت از انباشت قدرت تهران در منطقه دارد؛ امری که مطلوب واشنگتن و متحدانش در منطقه نیست.
اما در طرف دیگر، اسرائیل هم در عرصه منطقه ای و هم داخلی دست به گریبان مشکلات جدی است. سرنوشت نامعلوم توافق ابراهیم، و اقدامات افراطی کابینه فعلی در تل آویو و اعتراضات متوالی، خبرهای خوبی برای اسرائیل و آمریکا نیستند. کمرنگ تر شدن سایه آمریکا بر منطقه و ضعیف تر شدن محور متحد آن، می تواند روند منطقه ای را در مسیر جدید تقویت کند. یکی از آثار روند جدید این بوده است که ریاض با شعار تنوع بخشی به روابط خود، مناسبات با قدرتهای شرقی و همسایگان را پیگیری کند؛ هر چند که این سیاست عربستان سعودی چندان بی هزینه هم نیست. به عنوان مثال، عربستان به دلیل توافق با ایران، با فشارهای پشت صحنه آمریکا مواجه شده است. واشنگتن در تلاش است تا مسیر تعامل تهران و ریاض را مختل کند. سفر رئیس سازمان سیا با فاصله کمی پس از توافق ایران و عربستان در پکن، اولین نشانه آشکار نگرانی و اعمال فشار آمریکا بر عربستان بود.
آمریکا در تلاش است با طرح برخی مشوق ها و پافشاری بر روند عادی سازی ریاض-تل آویو روند تحولات را تا حدودی به نفع خود برگرداند. به نظر می رسد که عربستان برای این موارد شروط و هزینه های سنگینی را طلب کرده است که برآورده کردن آنها توسط آمریکا و حتی جلب رضایت اسرائیل چندان سهل نیست. مجله تایم در گزارشی با اشاره به واگرایی تدریجی آمریکا و عربستان می نویسد: «هم واشنگتن و هم ریاض از این چشم انداز ناخرسندند اما هرچه می گذرد، کارهای کمتر و کمتری هست که بتوانند برای متوقف کردن این سیر منفی انجام دهند.»
دولت بایدن با اقدامات اخیر به دنبال این است که با یک تیر دو نشان بزند. از طرفی بحث عادی سازی با اسرائیل را به لابی یهودی در آمریکا بفروشد و از این طریق شانس خود را برای انتخابات آتی در آمریکا افزایش دهند. و از طرفی دیگر، موازنه منطقه ای را به نفع اسرائیل و خود بتواند مدیریت کند.
به بیانی دیگر، آمریکا از طریق امنیتی سازی فضا به دنبال کاهش انتفاع تهران و متحدانش از تحولات اخیر منطقه ای است. از طرفی می خواهد آن فضای مثبت حاکم بر همکاری پایتخت ها در منطقه را برگرداند. و در سویی دیگر، به دنبال مخابره این پیام دلگرم کننده به متحدانش است که آمریکا هنوز در منطقه است و جای پای خود را حفظ کرده است. واشنگتن نگران این است که پررنگ تر شدن گزاره خروج آمریکا از منطقه، به شکل گیری روندهای بلندمدت منجر شده که در آن منافع آمریکایی به مرور رنگ می بازند. شاید اعزام نیروهای نظامی آمریکا به منطقه را بتوان در این چارچوب نیز ارزیابی کرد.
مدیریت این فضا برای واشنگتن چندان آسان به نظر نمی رسد. آمریکا از طرفی مراقبت می کند که با تنش زایی، مسیر به سمت جنگ و درگیری منتهی نشود. به همین دلیل با ایران در برخی حوزه ها کاهش تنش را دنبال می کند. اما از طرفی هم با تنش آفرینی هدفمند به دنبال این است که تهران و رقبای واشنگتن از شرایط موجود منطقه به طور قابل توجهی منتفع نشوند. یکی از محاسبات کلاسیک آمریکا به سیاق گذشته این بوده است که از طریق بحران زایی، در پایتخت های منطقه ایجاد هراس کرده و سپس راه حل های خود نظیر تسلیحات بیشتر، یا راه حل سیاسی مد نظر را به آنها بفروشد. در اینجا، آمریکا با نوعی تولید ترس، در پی ایجاد فاصله بین پایتخت های منطقه ای و تهران است، تا هم از ضرر خود جلوگیری کند، و هم اینکه منافعش را از جیب پایتخت های عربی منطقه تامین کند. از این رو، اقدام آمریکا در اعزام نیروهای نظامی بیشتر به منطقه، بیش از آنکه مولد ثبات و امنیت باشد، به ناامنی دامن می زند؛ پدیده ای که حتی به منافع و توسعه کشورهای منطقه کمکی نمی کند.
دیدگاه های بیان شده در این یادداشت متعلق به نویسنده بوده و الزاما منعکس کننده دیدگاه و مواضع ایران نوانس نیست.