شاید ظهور «ناتوی آسیایی» ساده نباشد، اما راهبرد مهار چین در حال پیشروی است. آمریکا در حال افزایش مناسبات نظامی دو جانبه و چندجانبه با متحدان خود در شرق آسیا و در واقع محاصره تحریک آمیز چین است و پیش بینی می شود به زودی صبر اژدهای زرد لبریز شود و صدای غرش او هم بلند شود.
نشست سه جانبه جو بایدن، رئیس جمهور ایالات متحده، یون سوک یول، رئیس جمهور کره جنوبی و فومیو کیشیدا، نخست وزیر ژاپن در کمپ دیوید واشنگتن که ۲۷ مرداد (۱۸ اوت) برگزار شد و به یک توافقنامه تاریخی انجامید، تنها بخشی از شبکه برنامه های ایالات متحده برای محاصره و مهار چین است. بر اساس این توافقنامه، ایالات متحده به دو متحد شرقی خود در قبال حفظ و ارتقای پیوندهای فراآتلانتیکی تعهدهای اقتصادی و امنیتی داده است که همگی با هدف ضد چینی ارزیابی می شوند.
نشست چند ساعته رهبران ایالات متحده، کره جنوبی و ژاپن در خلوتگاهی مملو از مسیرهای پر درخت و جنگلی برگزار شد که قبلا شاهد دیدارها و قدم زدن های تاریخی روسای جمهور سابق ایالات متحده از زمان فرانکلین روزولت به همراه بسیاری از رهبران خارجی بوده اند؛ افرادی چون وینستون چرچیل، مارگارت تاچر نخست وزیران بریتانیا، نیکیتا خروشچف، رهبر اتحاد جماهیر شوروی و حتی ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه که اکنون دشمن شماره یک آمریکا محسوب می شود.
افزایش مناسبات نظامی آمریکا با ژاپن و کره جنوبی را نه صرفا به عنوان نشانه ای از تشکیل هسته اولیه ناتوی آسیایی، بلکه باید در کنار افزایش مناسبات ایالات متحده با استرالیا و هند، افزایش حمایت از تایوان، هنگ کنگ، زنجیره مانورهای دریایی متعدد در شبه جزیره کره و مناطق دریایی همجوار چین و بسیاری اقدامات دیگر که برای تضعیف داخلی و خارجی چین انجام می شوند، ارزیابی کرد.
با این حال نشست کمپ دیوید تلاش ایالات متحده برای بلوک بندی در شرق آسیا را آشکارتر کرده است. بطور اعلامی تمرکز ایالات متحده بر شرق آسیا و مهار چین از دور دوم ریاست جمهوری باراک اوباما آغاز شده است. اما بررسی سیاست آمریکا از آغاز قرن ۲۱ نشان می دهد، مهار چین در دو دهه گذشته یکی از محورهای اصلی سیاست خارجی واشنگتن بوده است، اما تا ظهور چین به عنوان یک قدرت اقتصادی جهانی و تهدید جدی برای قدرت جهانی ایالات متحده، واشنگتن در اعلام مواضع ضد چینی محافظه کاری زیادی داشت. اما به نظر می رسد هر روز و هر تحول جدید، ایالات متحده را برای آشکار کردن دشمنی با چین جسورتر و ماجراجوتر می کند.
روندی که پیش بینی می شود صبر استراتژیک پکن را لبریز کند و این بار شاهد اقدامات جدی تری از سوی چین برای تغییر موازنه قدرت در بستر ژئوپلیتیک به نفع این کشور باشیم. در واقع دورنمای رقابت های ژئواستراتژیک ایالات متحده و چین را صرفا نباید در شرق آسیا جستجو کرد. این رقابت مسلما به سایر حوزه های ژئوپلیتیک جهان از جمله شرق اروپا و غرب آسیا نیز بسط خواهد یافت.
نشانه هایی از بازتاب ناتو آسیایی در شرق اروپا
پیشتر چین بارها اتهامات آمریکا درباره حمایت پکن از مسکو در جنگ اوکراین را رد کرده است. اما اکنون برخی تحلیلگران سفر وزیر دفاع چین به بلاروس را یک سیگنال مهم به ایالات متحده، اتحادیه اروپا و اوکراین ارزیابی می کنند. در واقع حضور بیشتر غرب در شرق آسیا، مترادف با حضور بیشتر چین در شرق اروپا خواهد بود.
همزمان با تدارک نشست کمپ دیوید، لی شانگفو، وزیر دفاع چین به روسیه و بلاروس سفر کرده و بر تقویت روابط نظامی مینسک و پکن تاکید داشت. ناظران چینی از سفر لی به بلاروس به عنوان سفری که ارزش استراتژیک زیادی دارد، استقبال کردند و این رابطه را به عنوان اقدامی برای برقراری تعادل استراتژیک و مقابله با چالش جهانی ارزیابی کردند که غرب به رهبری ایالات متحده به طور فزاینده ای علیه چین رقم می زند. وزیر دفاع چین پیش از سفر به بلاروس در نمایشگاه نظامی روسیه حضور یافته و بر تقویت ابعاد نظامی و امنیتی سازمان همکاری های شانگهای تاکید کرده بود. افزایش مناسبات نظامی چین با بلاروس، حضور چین در همسایگی پیمان آتلانتیک شمالی ناتو ارزیابی می شود.
همکاری های نظامی چین با بلاروس احتمالا در اشکال تبادل هیات های نظامی، همکاری های آموزشی نظامی، برگزاری مانور مشترک و فروش تسلیحات استراتژیک گسترش یابد. حتی استقرار نظامی چین در این منطقه نیز نباید دور از ذهن داشت. این در حالی است که بلاروس یکی از سنگرها و مجاری حمایت لجستیکی روسیه و نیروهای روسی در جنگ اوکراین محسوب می شود.
تاثیر مناقشه شرق بر غرب آسیا
نقش چین در خاورمیانه و شمال آفریقا در همه جنبهها از جمله روابط اقتصادی، سیاسی و نظامی افزایش یافته است. رکن مهم حضور چین در غرب آسیا، پیوندهای اقتصادی با کشورهای منطقه است. اما پیش بینی می شود پکن به دنبال گرفتار ساختن ایالات متحده در خاورمیانه، تلاش کند حلقه های سیاسی و نظامی روابط چین با کشورهای منطقه را هم تقویت کند. از سوی بسیاری از ناظران یکی از دلایل توجه چین به غرب آسیا و منطقه خلیج فارس، بازگرداندن کانون رقابت از شرق به خاورمیانه است که ایالات متحده در آن منافع سنتی و غیرقابل چشم پوشی دارد. اما از سوی دیگر به دلیل وابستگی چین به انرژی منطقه، پکن از وقوع تنش در این منطقه نیز آسیب می بیند. این در حالی است که شاید بحران در شرق اروپا و تشدید جنگ اوکراین، نسبت به هر بحران دیگری برای چین کم هزینه تر و برای آمریکا پر دردسرتر و هزینه سازتر باشد.
زمین لرزه احتمالی در دریای چین
در دو سال اخیر بسیاری از تحلیلگران بین المللی بارها با این سوال مواجه شده اند، آیا چین در دام مشابهی که آمریکا برای روسیه در اوکراین پهن کرد، خواهد افتاد؟ این پرسش ها ناظر بر افزایش رفتارهای تحریک آمیز ایالات متحده در قبال تایوان است که بارها با مواضع خشمگینانه اما با لحن آرام چین روبرو شده است. در دو سال گذشته، بسیاری از متخصصان چین شناس، درباره احتمال رخدادن چنین رفتار تهاجمی از سوی چین در موضوع تایوان ابراز تردید کرده اند. اما اکنون که رفته رفته نشانه های خشم چین در برابر رفتارهای ایالات متحده در شرق آسیا ظهور می کند، می توان درباره ادامه صبر چین در موضوع تایوان نیز ابراز تردید کرد.
چین تایوان را یک استان جزیره ای خود می داند و تاکنون ضمن نظارت امنیتی از راه دور، روند الحاق این جزیره را از راهبرد اقتصادی دنبال می کرد. اما تغییر شرایط و افزایش مناسبات ایالات متحده با تایوان، خطر حمله نظامی چین را افزایش داده است. چین آمریکا را متهم می کند که تایوان را به انبار مهمات تبدیل کرده است. همزمان نیز محافل تحلیلی و خبری غربی نیز در حال برجسته ساختن سناریو حمله احتمالی چین به تایوان هستند؛ سناریویی که وقایع و رویکردهای خبری و تحلیلی پیش از حمله نظامی روسیه به اوکراین را تداعی می کند.