در حالی که دونالد ترامپ، رئیسجمهور منتخب آمریکا، برای تشکیل کابینه دور دوم ریاست جمهوری خود آماده میشود، خبرها درباره معرفی گزینههای محتمل برای حوزه امنیت ملی و سیاست خارجی توجهها را به خود جلب کرده است. بحث داغ دو روز گذشته این است که مایکل والتز، نماینده فلوریدا در کنگره، قرار است مشاور امنیت ملی شود، و سناتور مارکو روبیو، گزینه اصلی برای سمت وزیر امور خارجه است. این انتخابها، رویکرد ترامپ را در مواجهه با چالشهای ژئوپلیتیک فوری و پیشبرد دستور کار دولتش برجسته میکند.
مایکل والتز: از کهنهسربازی تا مشاور امنیت ملی
مایکل والتز، نماینده مجلس نمایندگان که کهنهسرباز و یکی از کلاه سبزها (نیروهای ویژه ارتش) بوده، قرار است مشاور امنیت ملی ترامپ شود. سابقه نظامی والتز، از جمله چندین دوره ماموریت رزمی در افغانستان، خاورمیانه و آفریقا، او را به عنوان مشاوری باتجربه در امور دفاعی مطرح میکند. فعالیت او در پنتاگون در دوران دولت جورج بوش و نقشش به عنوان مشاور دیک چنی، معاون رئیسجمهور وقت، در کارنامه واتز قابل مشاهده است.
راهیابی مجدد والتز به کنگره، جایی که او در کمیتههای نیروهای مسلح، امور خارجه و اطلاعات عضویت دارد، نشاندهنده همسویی او با اولویتهای جمهوریخواهان در زمینه امنیت ملی و سیاست خارجی است. تلاشهای قانونگذاری او، به ویژه طرفداری از افزایش هزینههای دفاعی در میان متحدان ناتو و مواضع علیه چین و ایران، منعکسکننده رویکردی است که با دکترین «اول آمریکا»ی ترامپ همخوانی دارد.
نکته قابل توجه این است که انتصاب والتز، اولین نمونه از یک کلاه سبز سابق است که سمت مشاور امنیت ملی را بر عهده میگیرد و به طور بالقوه دیدگاهی متفاوت را به مباحثات استراتژیک کاخ سفید وارد میکند.
والتز بر این باور است که ترامپ باید به سرعت برای پایان دادن به جنگها در غزه و اوکراین اقدام کند تا تمرکز و داراییهای نظامی ایالات متحده را به منطقه هند و اقیانوس آرام بازگرداند و با چین مقابله کند.
این سیاستها با گرایشهای ترامپ در خصوص دستیابی به یک راهحل سریع برای جنگ در اوکراین، حتی اگر از طریق مجبور کردن اوکراین به دادن امتیاز به روسیه حاصل شود، همخوانی دارد.
والتز به همراه متیو کروئنیگ، در سرمقالهای برای اکونومیست در سال جاری نوشتند: «حمایت از اوکراین برای «تا هر زمان که طول بکشد» در یک جنگ فرسایشی علیه یک قدرت بزرگتر، نسخهای برای شکست است. دولت بعدی آمریکا باید، همانطور که دونالد ترامپ استدلال کرده است، هدف «پایان دادن به جنگ و توقف کشتار» را داشته باشد.» این دو نوشتند که ایالات متحده باید از اهرم اقتصادی در فروش انرژی برای «کشاندن آقای پوتین به پای میز مذاکره» استفاده کند.
مارکو روبیو: سیاستمدار افراطی در کسوت وزیر امور خارجه
سناتور مارکو روبیو از فلوریدا به عنوان کاندیدای اصلی وزارت امور خارجه، در صورت تایید، نقشی مهم در شکلدهی به روابط بینالملل آمریکا، ایفا خواهد کرد. دوره تصدی روبیو در سنا، به ویژه معاون ریاست کمیته اطلاعات سنا و عضویت در کمیته روابط خارجی، باعث شده است که او در حوزه مربوط به امنیت ملی و سیاست خارجی سابقه داشته باشد.
روبیو یک چهره افراطی در سیاست خارجی با سیاستهای سختگیرانه در قبال چین، ایران و ونزوئلا است، تا جایی که او تلاشهای آمریکا برای براندازی نیکلاس مادورو، رئیسجمهور ونزوئلا، را رهبری کرد. او یکی از اولین سیاستمداران ضد چین در واشنگتن بود، و به عنوان رئیس مشترک کمیسیون دو حزبی کنگره و اجرایی در امور چین فعالیت کرده است.
او در مورد اوکراین احتمالاً دیدگاههای خود را با دیدگاههای ترامپ و اطرافیانش، از جمله ایلان ماسک و پسر دونالد ترامپ، که انتقادات شدیدی از ادامه تامین مالی کیف ابراز کردهاند، تطبیق خواهد داد. روبیو یکی از ۱۵ قانونگذار جمهوریخواه بود که در اوایل سال جاری علیه لایحه کمکهای تکمیلی ۶۱ میلیارد دلاری در سنا رأی دادند که منجر به تأخیر چند ماهه در تأمین بودجه حیاتی برای ارتش اوکراین شد.
روبیو کاندیدای ریاست جمهوری در سال ۲۰۱۶، و رقیب سیاسی ترامپ بود. ترامپ به او لقب «مارکو کوچولو» داده بود. اما او از یک رقیب سیاسی که هدف حملات و توهینها قرار میگرفت به یک گزینه وفادار برای رئیسجمهور منتخب جمهوریخواه تبدیل شده است.
پیامدها برای سیاست خارجی و سیاست داخلی ایالات متحده
انتصابهای احتمالی والتز و روبیو، نشاندهنده تثبیت چارچوب مورد نظر ترامپ در دستگاه امنیت ملی و سیاست خارجی دولتش است. از آنجایی که یکی از تمرکزهای اصلی ترامپ مقابله با چین خواهد بود، والتز و روبیو افرادی هستند که با ضدیت با چین شناخته میشوند. این دو مقام سیاسی آشکارا مواضعی را علیه ایران در کارنامه خود داشتهاند.
عباس عراقچی، امروز در توییتی که به نظر میرسید در واکنش به این گزینهها باشد نوشت: «نسخه اول سیاست «فشار حداکثری» لاجرم با «مقاومت حداکثری» مواجه شد و نهایتاً به «شکست حداکثری» برای آمریکا منجر گردید. مدرک میخواهید؟ به عنوان فقط یک مثال کافی است وضعیت برنامه صلحآمیز هستهای ایران را قبل و بعد از به اصطلاح سیاست «فشار حداکثری» مقایسه کنید. تلاش برای اِعمال «نسخه دوم فشار حداکثری» تنها به «نسخه دوم شکست حداکثری» منجر خواهد شد. ایده بهتر آن است که «عقلانیت حداکثری» را امتحان کنید – به نفع همه است.