پس از سالها تیرگی، روابط ایران و هند به ورطه بیاعتمادی و بدبینی فرو رفته است. این شرایط به ایده های نو و سرزندگی نیاز دارد و آن هم به زودی.
نویسنده: سوراب کومار شاهی
چرثقیل ها از دور پیدا هستند. جاده منتهی به سمت بندر چابهار ماشین های کمی را به خود می بیند، یا اینکه کمتر ماشین به مقصد آنجا می رود. کمی که جلوتر می رویم، ساخت و سازها به چشم می خورد. اما اصلا نمودی از سرعت و فوریت در آن پیدا نیست. چند صد متر جلوتر در سمت راست، کانتینرهای زیادی هستند. ماشین که به سمت راست می پیچد، چرثقیل های آبی رنگ بزرگی را می توان دید. هر چهارتایشان.
این جرثقیل ها که هند آنها را خریداری و به اینجا منتقل کرده و الان در ترمینال شهید بهشتی بندر چابهار همینطور مانده اند، گواهی بر وضعیت کنونی روابط ایران و هند است.
به عنوان خبرنگاری که غرب آسیا را پوشش می دهد، اولین بار حدود ۱۵ سال پیش درباره چابهار شنیدم. مادامی که قدرت های غربی در افغانستان به بن بست رسیدند، فعالانه به دنبال شرکای نزدیکتر به این کشور نفرین شده بودند. آن زمان حزب حاکم راستگرا در هند این فرصت را دید و روی رژیم کابل شرط بندی کرد. هم از نظر پول و هم از نظر مادی. از آنجایی که پاکستان از افق حضور هند در مرزهای غربی خود مسرور نبود، شروع به ایفای نقش بازی خراب کن کرد. آمریکایی ها که همیشه استاد واکنش های نسنجیده بودند، با همین حرکت افغانستان را محکوم به فنا کرده بودند.
دهلی نو بیشتر سرخوش بود. به نظر می رسید راهی برای آسیای مرکزی و بیشتر به اوراسیا باز شده باشد. هند مصمم بود که «انقلاب صنعتی سوم» را از دست ندهد و به نظر میرسید که بازار فوق، کلید این آرزو باشد. هر چند فقط مسئله کوچکی درباره پاکستان وجود داشت. هند وارد چابهار شد.
دالان قدرت در دهلی نو از شور و شوق درباره چابهار غوغا می کرد تا جایی که به نظر می رسید هندی ها نسبت به خود ایرانی ها نسبت به آن بیشتر هیاهو داشتند. رسانه های هندی، که عمدتاً حول توصیه نامه های ارائه شده توسط وزارتخانههای مختلف کار میکنند، این موضوع را با قدرت پوشش دادند.
مقالات، یادداشت ها و حتی کاریکاتورها سعی داشتند برای مخاطبان داخلی (هندی) توضیح دهند که چگونه هند با رساندن خود به بندر چابهار، جغرافیای پاکستان را دور زده است. حتی یک جستجوی گذرا در گوگل به شما می گوید که هندی ها چندین برابر خود ایرانی ها درباره بندر چابهار خبر نوشتند و آن را پوشش دادند. این موضوع در سالهای ۲۰۱۸ تا ۲۰۱۹ به اوج خود رسید، زمانی که این طرح نه تنها در نقطه مقابل پاکستان، بلکه بندر گوادر ساخت چین تحت ابتکار «کمربند و جاده» متصور شد.
در تمام این مدت، تعدادی از روزنامهنگاران، از جمله اینجانب، در تلاش بی نتیجه ای بر آن بودیم تا انتظارات را تعدیل کنیم. برای شروع، یک بندر فی نفسه چیزی نبود. باید توجه داشت که زیرساخت حمل و نقل و بازار اطراف آن نیز وجود داشته باشد. هند متعهد به سرمایه گذاری در خط راه آهن چابهار-زاهدان شد. ایده این بود که با تثبیت اوضاع در افغانستان، و اختصاص ترجیحی معادن به هند، این خط ریلی متصل به بندر چابهار برای منافع اقتصادی هند مفید خواهد بود.
برخلاف روزنامه نگاران پروازی که فقط به پایتختها میروند تا هر از گاهی درباره جایی بنویسند، ما که جنگ را از نزدیک دنبال می کردیم متوجه شدیم که تسلط طالبان بر افغانستان فقط به عنصر زمان بستگی دارد، نه اینکه رخداد آن محل سوال باشد. این امر سرمایه گذاری هند در معادن سنگ آهن در حاجیگک و معادن مس شیدا را در معرض خطر شدید قرار داد.
تا اواخر سال ۲۰۱۹، چشم انداز خروج توام با شکست آمریکا از افغانستان و تسلط طالبان در آنجا مانند یک سیلی بر صورت مقامات در دهلی نو بود. این امر پس از خروج یکجانبه دولت ترامپ از برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) و اعمال تحریمهای «فشار حداکثری» بر ایران صورت گرفت. ناگهان سرمایه گذاری در اکوسیستم چابهار برای هند به یک تصمیم سیاسی و نه اقتصادی تبدیل شد.
به جولای ۲۰۲۳ که می رسیم، می بینیم کوچکترین حرکتی در مسیر منافع هند در چابهار رخ نداده است. به طرز جالبی، هند شروع به پشت سرگذاشتن بیشتر غوغاها کرده است. یک مقام هندی که خواست نامش فاش نشود، گفت که هند هرگز قول احیای بندر چابهار را نداده و تنها قول داده است که از این بندر در زمان و شرایطی که نیاز به استفاده از آن باشد، استفاده خواهد کرد. این توضیح یک مقدار صادقانه نیست و در تعارض با صدها هزار مقاله غلوآمیزی است که رسانههای هندی در یک دهه و نیم گذشته منتشر کردهاند.
تقریبا با از بین رفتن افغانستان، امید هند و به تبع آن ایران، اکنون به عملیاتی شدن کریدور شمال-جنوب بین روسیه و هند بسته است. با این حال، گفتن آن راحت تر از انجامش است. این برنامه حتی بیشتر از چابهار در برزخ بوده است. و در حالی که ژئوپلیتیک پس از تهاجم روسیه به اوکراین به آن روح تازه ای بخشیده، چشم انداز آن یک شروع سردی را به خود می بیند.
بدیهی است در حالی که هند سرمایه راهبردی کافی برای مقابله با تحریمهای آمریکا علیه روسیه دارد، اما در مورد تحریمهای ایران کافی به نظر نمی رسد، حتی اگر هر دو سری تحریم ها ماهیتی یکجانبه داشته باشند.
حقیقت این است که شرکت های دولتی هند، واردات نفت خام از ایران را تقریباً به صفر رسانده اند. حتی اگر تعداد بیشماری از مقامات هندی و همچنین تکنوکراتهایی که منافع بخش نفت در هند را نمایندگی میکنند اعتراف کردهاند که زیرساختهای پالایشگاهی هند بیش از هر نفت خام دیگری در جهان از جمله روسیه، با نفت خام ایران مطابقت بیشتری دارد. به وضوح، هند روسیه را برای بقای خود حیاتی می داند؛ اما ایران را، نه چندان.
این دو دلی، حال و هوای تهران و به اصطلاح چابهار را بدتر کرده است. به طور منظم ایران و هند اظهارات حمایتی از یکدیگر دارند و ملاقات هایی در سطح بالا هر از گاهی برگزار می شوند، اما نشاط در رابطه از بین رفته است. بله، مشاور امنیت ملی هند، آجیت دوال، ممکن است هر از چند گاهی در تهران عکس یادگاری بگیرد و از نامزدی ایران برای عضویت بریکس حمایت کند، اما به نظر نمیرسد که ایرانیها خشنود باشند.
محمد میری، مشاور ارشد در منطقه آزاد چابهار این ناامیدی را به خوبی نشان می دهد. او یک بحث بسیار مستدل و قانع کننده را در این خصوص که چرا هند باید به وعده خود در قبال چابهار عمل کند، ارائه کرد. به گفته میری، صادرکنندگان هندی می توانند مسافت و در نتیجه زمان و هزینه حمل و نقل بین بنادر سواحل غربی هند، به ویژه در ایالت های گجرات و ماهاراشترا، با بنادر اروپا و شرق روسیه را کاهش دهند. مسیر چابهار مسیرهای موجود را از طریق کانال سوئز به سمت غرب و تنگه مالاکا در شرق به سمت ولادی وستوک کوتاه می کند.
با این حال، او همچنین از عدم شجاعت شرکت های هندی در مواجهه با تحریم های یکجانبه ابراز ناامیدی می کند. او اظهار تاسف می کند که «هیئت های شرکت های هندی به اینجا می آیند، ما اینجا را به آنها نشان می دهیم، آنها قول می دهند که برگردند اما هرگز نمی آیند.» ایرانی ها در گفتگوهای خصوصی می گویند که همان شرکت های هندی به طور فعال در دور زدن تحریم ها علیه روسیه مشارکت داشته اند. پس چرا درباره ایران نه؟
هندی ها اصرار دارند که هرگز درباره سرمایه گذاری صحبت نکرده اند و این ایرانی ها هستند که باید بندر چابهار را توسعه دهند. آنها همچنین اصرار دارند که چهار جرثقیل که در ترمینال شهید بهشتی افتاده اند، سهم بزرگی از سرمایه گذاری است که هند وعده داده بود. بخش دوم سرمایه گذاری مربوط به خرید تجهیزات غربی توسط ایرانیان و پرداخت هزینه آن توسط هند است که به دلیل تحریم ها امکان پذیر نبوده است. این سوال پیش میآید که اگر وعده اولیه صرفاً «استفاده» از بندر و نه سرمایهگذاری در آن بود، کدام بندر دیگری که هند «استفاده» میکند، در روزنامههای هندی به اندازه چابهار انعکاس داشته است؟
اگرچه این استدلال ممکن است برای مخاطب داخلی (هندی) ارزشی داشته باشد، اما در دالان های قدرت در تهران هیچ پذیرشی ندارد. علی باقری کنی، معاون سیاسی وزیر امور خارجه ایران در جریان گفتگو با خبرنگاران هندی طفره نرفت. او صراحتاً مسئله انفعال هند در برابر ایران را مطرح کرد و از پیروی هند از آمریکا در زمینه تحریم های ایران ابراز تاسف کرد.
زمانی که یک روزنامه نگار هندی سوالی را درباره اقدامات ایران در زمینه میدان گازی فرزاد-بی که کنسرسیومی از غول های نفتی هند کشف کرده بود و بعداً برای اکتشاف در اختیار یک شرکت ایرانی قرار گرفت، مطرح کرد و آن را به عنوان دلیلی برای بی اعتمادی به ایران مطرح کرد، باقری بلافاصله این سلسله اتفاقات را رد کرد. وی گفت که پیشنهاد اولیه کنسرسیوم هندی قابل بررسی نبود و زمانی که پیشنهاد بهتری ارائه کردند، مورد قبول واقع شد. مقامات این وزارتخانه در گفتگوی خصوصی به این خبرنگار گفتند که کنسرسیوم هندی با توجه به تحریمهای جدید سعی در باجگیری از ایران داشتند و قیمت گاز پیشنهادی آنها، نصف قیمتی بود که هند به قطر میپرداخت. این مقام اضافه کرد: «زمانی که ما سخت تر گرفتیم، پیشنهاد بهتری ارائه شد که ما هم پذیرفتیم.»
این سوال پیش میآید که اگر ایران از هند گلایههای فراوانی دارد، چرا اینقدر به دنبال هند در چابهار است؟ خب، اولا، ایران نمی خواهد همه تخم مرغ هایش را در یک سبد بگذارد. یا به عبارت دقیق تر، در سبد چین و روسیه. وابستگی بیش از حد به هر کشوری خطرناک است و ایران به تازگی طعم آن را چشیده است، زمانی که چین و روسیه در بیانیههای مشترکی که با کشورهای شورای همکاری خلیج فارس منتشر کردند، ظاهرا هم راستای با موضع خلیجی ها در مورد حاکمیت مجموعهای از جزایر در خلیج فارس قرار گرفتند. در حالی که چین به سرعت از آن موضع عقب نشینی و از ایران دلجویی کرد، روسیه از این کار خودداری کرد. واضح است که تهران نمیخواهد در آینده شرایطی را داشته باشد که در آن فضای راهبردی کمتری را برای مانور در موضوع حاکمیت داشته باشد. و اگر چین و روسیه را از تصویر حذف کنید، تنها کشوری که از نظر مالی و نظامی می تواند به عنوان وزنه تعادل استفاده شود، هند است. بیخود نیست که در چابهار شماری از مقامات علنا و در خصوصی به آن اعتراف کردند. حتی علی باقری نیز امیدوار بود که هند به درخواست ایران برای یک توافق استراتژیک جامع ۲۵ ساله مشابه آنچه که ایران در سال گذشته با چین منعقد کرد، پاسخ مثبت بدهد.
سپس مسئله کسری اعتماد نیز وجود دارد. باقری در گفتگو با اصحاب رسانه هندی مدام تاکید میکرد که رسانههای هندی باید نظر خودشان را در مورد رویدادهای داخل ایران داشته باشند و نباید تحت تأثیر روایتهایی که خبرگزاریهای غربی دارند قرار بگیرند، تا اینکه منافع پایتختهای مربوطه که در آن مستقر هستند، را منعکس کنند.
در مقابل، مقامات هندی درباره سفری که چند ماه پیش برای روزنامه نگاران ایرانی به هند ترتیب داده بودند و این سفر پایان تلخی داشت، ابراز تاسف کردند. یک مقام گفت: «ما آنها را با چیزهای زیادی آشنا کردیم و آنها را به چندین شهر بردیم، اما چیزی که بیشتر آنها در نهایت در مورد آن نوشتند، یک اقدام نادرست توسط یک تحلیلگر از یک اندیشکده خصوصی بود که به اشتباه خلیج فارس را “خلیج عربی” در ارائه پاورپوینت خود نوشته بود.» با این اوصاف، شاید بتوان تصور کرد که اگر یک اندیشکده ایرانی تصمیم میگرفت جامو و کشمیر را تحت عنوان «کشمیر اشغالشده هند» در یک پاورپوینت برای هیئت بازدیدکننده روزنامهنگاران هندی بنویسد، چه اتفاقی میافتد. ما احتمالاً می توانیم حدس بزنیم اما هرگز به طور قطع نمی دانیم.
کاملا بدیهی است که همه چیز بین ایران و هند چندان رو به راه نیست. در حالی که هر دو طرف در انظار عمومی حفظ ظاهر می کنند و در مورد ارتباط تمدنی صحبت می کنند، این رابطه می تواند کمی سرزندگی بیشتری داشته باشد. تحریم ها علیه روسیه این فرصت را فراهم کرده است. هر دو پایتخت باید از این فرصت استفاده کنند.
دیدگاه های بیان شده در این یادداشت متعلق به نویسنده بوده و الزاما منعکس کننده دیدگاه و مواضع ایران نوانس نیست.